کد مطلب:94720 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

نامه 064-به معاویه












[صفحه 737]

نامه زیر را علی (ع) در پاسخ به یاوه گوئیهای معاویه نگاشته است پس از حمد خدای تعالی، و درود بر محمد مصطفی، همانگونه كه یادآور شده ای، ما و شما با هم دوست بودیم، اما دیروز میان ما و شما جدائی افكند. زیرا ما ایمان آوردیم و شما كافر ماندید. امروز ما نیز، به ایمانمان پایداریم و شما در فتنه و كفر خود گرفتار. مسلمانان شما از روی اجبار اسلام آوردند، آنهم پس از آنكه همه بزرگان اسلام یار و همراه رسول خدا (كه درود بی پایان خدا به روان پاكش باد) گشتند. اما اینكه یادآور شده ای كه من در بصره و كوفه فرود آمده، طلحه و زبیر را كشته و عایشه را دور كردم و كارش را بی سرانجام نمودم، پس باید بدانی كه چون تو از آنان بركنار بودی، نه زیانش بر توست، و نه عذری از آنان بر تو شایسته است. نوشته بودی كه مرا در میان مهاجرین و انصار دیدار خواهی كرد. حال آنكه، روزی كه برادرت جزو كفار اسیر و دستگیر شد، موضوع مهاجرین و هجرت در میان نبود. به هر حال، اگر برای جنگ با من شتاب داری آسوده باش، چون اگر من به دیدار تو شتافتم، این تنها كار شایسته ای است كه ممكن می باشد، و بدان كه خداوند برای كیفر تو مرا برانگیخته است. اما اگر تو بدیدار من

آمدی، آن هم به گفته برادر بنی اسد شاعر، شبیه است كه میگوید: دشمنان به بادهای تند تابستانی روی آورده اند، كه سنگ ریزه ها را از پشت و فراز زمین ها برداشته و بر آنان میزنند. شمشیری كه با آن روزی بر فرق جد و دائی و برادرت در یكدم كوفتم، هنوز در كف من است! اما به خدا سوگند، ترا من دیده ام و میدانم كه در كنام گمراهی فرو رفته ای، و در بكار بردن خرد، بسی سست و زبونی، و سزاواری در حق تو گویند كه: تو از نردبانی بالا رفته ای كه اوج بد و هولناكی را بتو نشان خواهد داد. جائی كه بی تردید به زیان توست و ترا از آن سود و بهره نخواهد بود. چون تو بدنبال چیزی میگردی كه از آن تو نیست! رمه ای را به چرا برده ای كه شبانش نمی باشی! به دنبال درخواست امر و كاری هستی كه نه تنها شایسته آن نیستی، بلكه از كان و معدن آن دوری. شگفتا كه چه پریشانی و فاصله بعیدی میان گفتار و كردار تو وجود دارد! چه زود به عموها و دائی هایت گرویدی، كه آرزوها و نگونبختی هایشان، آنان را به انكار محمد امین (كه درود بی پایان به روان پاكش باد) واداشت! تو خود، مكان هلاك آنان را نیك میدانی! و آگاهی كه با چه وضع خوفناكی بخاك مرگ افتادند، و كاری از پیش نبردند. دیدی كه چگ

ونه در برابر، و در زیر تیغ هائی كه در پهنه پیكار هرگز كند و فرسوده نگردند، نتوانستند حریم جان خویش را حفظ كنند و جان بسلامت در برند. دیگر اینكه درباره قاتلان عثمان سخن بسیار گفته ای. پس تو مانند مردم به دادگاه حقیقت داخل شو، آنگاه مردم را به محاكمه با من برانگیز، تا من و تو آنان را بسوی كتاب خدا دعوت كنیم، و حكم از قرآن جوئیم


صفحه 737.